من آن ترک طناز را می شناسم
من آن شوخ بد ساز را می شناسم
میبنید تا می توانید در وی
که من آن سر انداز را میشناسم
نبینم به سویش ز بیم دو چشمش
که آن هر دو غماز را میشناسم
شبم تازه شد جان بدشنام مستی
توبودی من آواز را می شناسم
زمن پرس ذوق سخنهای خسرو
که من آن ره و ساز را میشناسم
< گزیدهٔ غزل ۴۸۶
گزیدهٔ غزل ۴۸۴ >