Logo




 

گزیدهٔ غزل ۵۰۴

گر خود سخن ز زهره و از ماد بشنوم

نبود چنان کزان بت دلخواه بشنوم

بی‌خوابیم بکشت وه از من که هر شبی

بنشینم و فسانهٔ آن ماه بشنوم

آواز ارغنون ندهد ذوقم آن‌چنان

کاو از پای اسپ تو ناگاه بشنوم

دل پاره‌های خون فگند همچو برگ گل

چون بوی تو ز باد سحرگاه بشنوم

خود را کنم سپند و نخواهم ترا گزند

از عاشقان چو بر در تو آه بشنوم