باز آ که شهر بی تو تاریک و تیره باشد
در شهر بی تو نتوان والله که در جهان هم
خواهی به دیده بنشین خواهی به سینه جاکن
سلطان هر دو ملکی این زان تست و آنهم
صد منت از تو بر من کز دولت جمالت
بد نام شهر گشتم رسوای مردمان هم
< گزیدهٔ غزل ۵۰۷
گزیدهٔ غزل ۵۰۵ >