گر لب چون انگبینت را به دندان بر کنم
خون ازو بیرون نیاید انگبین آید برون
گرخیالت برد جانم برزبان نارم از انک
منت کم همتان بر میهمان آید گران
< گزیدهٔ غزل ۵۳۲
گزیدهٔ غزل ۵۳۰ >