Logo




 

گزیدهٔ غزل ۵۵۴

جان من از بی‌دلان آخر گهی یادی بکن

ور به انصافی نمی‌ارزیم بیدادی بکن

شادمانیهاست از حسن و جوانی درسرت

شکر آنرا یک نظر در حال نا شادی بکن

هر شبی ماییم و تنهایی و زندان فراق

گر توانی از فرامش گشتگان یادی بکن