با لای تست این پیش من یا سرو بستانیست این
چشم من است این پیش تو یا ابر نیسانی است این
تو میروی وز هر کران خلقی به فریاد و فغان
ای کافر نامهربان آخر مسلمانی است این
هر سوکه می افتد گذر هر غم کزان نبود بتر
هر لحظه میآید به سر ما را چه پیشانی است این
< گزیدهٔ غزل ۵۶۷
گزیدهٔ غزل ۵۶۵ >