گر به آغوش بریزند گل اندر برمن
آنهمه خار بود چون تو در آغوش نه ای
دوش گفتی که کنم چارهٔ کارت فردا
آخر امر و زچرا بر سخن دوش نهای ؟
< گزیدهٔ غزل ۵۹۸
گزیدهٔ غزل ۵۹۶ >