Logo




 

موج

تو در چشم من همچو موجی

خروشنده و سرکش و ناشکیبا

که هر لحظه ات می کشاند به سویی

نسیم هزار آرزوی فریبا

تو موجی

تو موجی و دریای حسرت مکانت

پریشانِ رنگین افقهای فردا

نگاه مه آلودهٔ دیدگانت

تو دائم به خود در ستیزی

تو هرگز نداری سکونی

تو دائم ز خود می گریزی

تو آن ابر آشفتهٔ نیلگونی

چه می شد خدا یا ...

چه می شد اگر ساحلی دور بودم ؟

شبی با دو بازوی بُگشودهٔ خود

تو را می ربودم ... تو را می ربودم

< شوق

        

یاد ِ یک روز >