Logo




 

غزل شماره ۴

رشتهٔ تسبیح بگسستیم ما

بر میان زنار بربستیم ما

جز غمت کو بود با ما همنفس

در بروی جملگی بستیم ما

پیشهٔ ما رندی و میخواره گیست

شیشهٔ ناموس بشکستیم ما

بوالعجب بین بی می و مطرب تمام

همچو چشم مست او مستیم ما

تا گرفتار رخ و زلفش شدیم

از قیود کفر و دین رستیم ما

هستی ما از میان برچیده شد

زین سپس از هست او هستیم ما

شاهد مقصود درخود دیدهایم

با نگاه خویش پیوستیم ما

هرکه زخم کاری اسرار را

دیده داند صید آن شستیم ما