Logo




 

غزل شماره ۱۶

الا یا نفس قد زموالمطا یا

خدایاده شکیبائی خدایا

چو روز وصل را آمد شب هجر

الی روحی دنت ایدی المنایا

بدل بارغم آمد کوه بر کوه

کما یعلوا هوادجها الثنایا

ز چشمم دجله‌های خون فشاندند

وناراً اضرموها فی حشایا

گرم مانده است در تن نیم جانی

الاعوجوالافدیکم بقایا

الاحبواعنا دل ادنای الورد

اعینونی علی بث الشکایا

بنال اسرار هنگام وداع است

بنا حل النوی جل الرزایا