Logo




 

غزل شماره ۲۹

جلوه گر در پرده آمد آفتاب

از تعین بر رخ افکنده نقاب

تا نسوزند از فروغ روی او

رفته از مهر آن مهم زیر سحاب

نی غلط گفتم نقاب و پرده چیست

بی حجابی آمده او را حجاب

شاهدان در پرده مستورند لیک

ماه من بی پرده باشد در نقاب

دیدم اندر بزم میخواران شدی

هم تو ساقی هم ساغر هم شراب

قصهٔ ما قصهٔ آبست و حوت

ای تو آب و جمله عالم سراب

تابی از آن مهر عالمتاب کو

تا فسرده دل شود فانی در آب

مصدر و تعریف و اصل و فرع تو

هم تکلم از تو هم با تو خطاب

از شراب بیخودی ساقی بده

یک دو ساغر تا شوم مست و خراب

گویم از اسرار هر ناگفتنی

پیش زاهد گر خطا و گر ثواب