Logo




 

غزل شماره ۱۱۶

ای بکوی عافیت برداشته آهنگ عشق

بین عقاب عقل را چون صعوه ای در چنگ عشق

ای بلی گوی صلاخوان سرخوان بلا

جان بکن بدرود بین منصورها آونگ عشق

جان و ایمان عقل و دانش کی بیاید در حساب

چون نهد در شه نشین بزم دل اورنگ عشق

مرد رزم و عشق شیرافکن نه ای یکسوی رو

ای خرد آزرمی آخر تو کجا و جنگ عشق

گر بود بهرام گردد رام زین صمصام سام

ور بود هوشنگ باشد بستهٔ اوشنگ عشق

ای که میخوانی ز عشقم سوی جنات و قصور

کی نعیم هر دو عالم می شود همسنگ عشق

اوست اندر هر مقامی گر عراق و گر حجاز

راست شو تا بشنوی از هر نواآهنگ عشق

هست در معنی و صورت معنی بیصورتش

جلوه در هر رنگ دارد صورت بیرنگ عشق

آن که فرمود اطلبوا العلم ولو بالصین نمود

کز نگارستان ببین آن موزج ارژنگ عشق

شو تهی از خود چونی اسرار مینوش و نیوش

نغمه داوُود در عشق و دود از چنگ عشق