Logo




 

غزل شماره ۱۳۴

چولاله بی گل روی تو داغم

بود زهر از فراقت در ایاغم

چه در کعبه چه دردیر و خرابات

ترا جویا ترا اندر سراغم

درون تیره ام را ده فروغی

کز این ظلمت سرابخشد فراغم

شبم تار وره مقصود نایاب

چه باشد گر بر افروزی چراغم

نه از گل بشکفد خاطر نه از باغ

نه از مل واشود دل نه زراغم

هوای یار باشد در سراسرار

غرور عشق پیچد در دماغم