Logo




 

غزل شماره ۱۸۲

ای که با نور خرد نور خدا میجوئی

خویش بین عکس نظر کن به کجا میپوئی

چیست ماهیت و مرآت چه عین ثابت

حد تقریب نهند اهل حقیقت سوئی

مطربار است برو راه مخالف بگذار

چند از این پرده بعشاق نوا میگوئی

خار این باغ عزیز است چو گل خوارمبین

تا که از گلشن توحید بیابی بوئی

هرچه زیبنده ز چیزیست مخواه از دگری

سیمی از روئی و آهن صفتی از روئی

خضر خطت که خورد آب حیات از دهنت

بین که پهلو زندش اهرمن گیسوئی

آن چنان طوطی اسرار شدی نغمه سرا

که همه دفتر ارباب خرد میشوئی