Logo








 

غزل شمارهٔ ۲۹۳

بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع

شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع

برکشد آینه از جیب افق چرخ و در آن

بنماید رخ گیتی به هزاران انواع

در زوایای طربخانه جمشید فلک

ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع

چنگ در غلغله آید که کجا شد منکر

جام در قهقهه آید که کجا شد مناع

وضع دوران بنگر ساغر عشرت برگیر

که به هر حالتی این است بهین اوضاع

طره شاهد دنیی همه بند است و فریب

عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع

عمر خسرو طلب ار نفع جهان می‌خواهی

که وجودیست عطابخش کریم نفاع

مظهر لطف ازل روشنی چشم امل

جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع