پرورد به ناز و نعمت آن دوست مرا
بردوخت مرقع از رگ و پوست مرا
تن خرقه و اندر او دل ما صوفی
عالم همه خانقاه و شیخ اوست مرا
< رباعی شمارهٔ ۳۳
رباعی شمارهٔ ۳۱ >