ای دل تو و درد او که درمان اینست
غم میخور و دم مزن که فرمان اینست
گر پای بر آرزو نهادی یکچند
کشتی سگ نفس را و قربان اینست
< رباعی شمارهٔ ۱۹۱
رباعی شمارهٔ ۱۸۹ >