پای تو گرفتهام ندارم ز تو دست
درمان ز که جویم که دلم مهر تو خست
هی طعنه زنی که بر جگر آبت نیست
گر بر جگر نیست چه شد بر مژه هست
< رباعی شمارهٔ ۲۳۹
رباعی شمارهٔ ۲۳۷ >