پائی که همی رفت به شبستان سر مست
دستی که همی چید ز گل دسته بدست
از بند و گشاد دهن دام اجل
آن دست بریده گشت و آن پای شکست
< رباعی شمارهٔ ۲۴۰
رباعی شمارهٔ ۲۳۸ >