دل رفت و سر راه دل استان بگرفت
وز عشق دو زلف او بدندان بگرفت
پرسید کی تو چون دهان بگشادم
جست از دهنم راه بیابان بگرفت
< رباعی شمارهٔ ۳۳۰
رباعی شمارهٔ ۳۲۸ >