صدربار بگفتمت چه هشیار و چه مست
شوخی مکن و مزن بهر شاخی دست
از بسکه دلت باین و آن درپیوست
آب تو برفت و آتش ما بنشست
< رباعی شمارهٔ ۳۵۸
رباعی شمارهٔ ۳۵۶ >