گفتی گشتم ملول و سودام گرفت
تا شد دل از این کار و از این جام گرفت
ترسم بروی جامه دران بازآئی
کان گرگ درنده باز تنهام گرفت
< رباعی شمارهٔ ۳۹۵
رباعی شمارهٔ ۳۹۳ >