میگرییم زار و یار گوید زرقست
چون زرق بود که دیده در خون غرقست
تو پنداری که هر دلی چون دل تست
نی نی صنما میان دلها فرقست
< رباعی شمارهٔ ۴۲۴
رباعی شمارهٔ ۴۲۲ >