آن روز که عشق با دلم بستیزد
جان پای برهنه از میان بگریزد
دیوانه کسی که عاقلم پندارد
عاقل مردی که او ز من پرهیزد
< رباعی شمارهٔ ۴۸۲
رباعی شمارهٔ ۴۸۰ >