از آتش سودای توام تابی بود
در جوی دل از صحبت تو آبی بود
آن آب سراب بود و آن آتش برف
بگذشت کنون قصه مگر خوابی بود
< رباعی شمارهٔ ۵۱۲
رباعی شمارهٔ ۵۱۰ >