از تاب تو نی یار و عدو میماند
در بزم تو نی رطل سبو میماند
جانا گیرم که خونم آشامیدی
آخر به لب شهد تو بو میماند
< رباعی شمارهٔ ۵۱۷
رباعی شمارهٔ ۵۱۵ >