آن زلف سیاه و قد رعناش نگر
شیرینی آن لعل شکرخاش نگر
گفتم که زکوة حسن یک بوسه بده
برگشت و به خنده گفت سوداش نگر
< رباعی شمارهٔ ۸۶۷
رباعی شمارهٔ ۸۶۵ >