چون دید رخ زرد من آن شهره نگار
گفتا که دگر به وصلم امید مدار
زیرا که تو ضد ما شدی در دیدار
تو رنگ خزان داری و من رنگ بهار
< رباعی شمارهٔ ۸۹۲
رباعی شمارهٔ ۸۹۰ >