از آتش تو فتاده جانم در جوش
وز باده تو شده است جانم مدهوش
از حسرت آنکه گیرمت در آغوش
هرجای کنم فغان و هر سوی خروش
< رباعی شمارهٔ ۹۹۸
رباعی شمارهٔ ۹۹۶ >