عشق آمد و گفت تا بر او باشم
رخسارهٔ عقل و روح را بخراشم
میامد و من همی شدم تا اکنون
این بار نیامدم که آنجا باشم
< رباعی شمارهٔ ۱۲۶۲...
رباعی شمارهٔ ۱۲۶۰... >