Logo




 

بخش ۲۱ - امتحان پادشاه به آن دو غلام کی نو خریده بود

پادشاهی دو غلام ارزان خرید

با یکی زان دو سخن گفت و شنید

یافتش زیرک‌دل و شیرین جواب

از لب شِکّر چه زاید؟ شِکّرْآب

آدمی مخفیست در زیر زبان

این زبان پرده‌ست بر درگاه جان

چونک بادی پرده را در هم کشید

سِرِّ صحن خانه شد بر ما پدید

کاندر آن خانه گُهَر یا گندمست؟

گنج زر یا جمله مار و کژدمست؟

یا درو گنجست و ماری بر کِران

زانک نبود گنج زر بی پاسبان

بی تامل او سخن گفتی چنان

کز پس پانصد تامل دیگران

گفتیی در باطنش دریاستی

جمله دریا گوهر گویاستی

نور هر گوهر کزو تابان شدی

حق و باطل را ازو فُرقان شدی

نور فُرقان فرق کردی بهر ما

ذره ذره حق و باطل را جدا

نور گوهر نور چشم ما شدی

هم سؤال و هم جواب از ما بدی

چشم کژ کردی دو دیدی قرص ماه

چون سؤالست این نظر در اشتباه

راست گردان چشم را در ماهتاب

تا یکی بینی تو مه را نَک جواب

فَکْرَتَت که کژ مبین نیکو نگر

هست آن فَكْرَت شُعاع آن گهر

هر جوابی کان ز گوش آید بدل

چشم گفت از من شنو آن را بِهِل

گوش دلاله‌ست و چشم اهل وصال

چشم صاحب حال و گوش اصحاب قال

در شنود گوش تبدیل صفات

در عیان دیده‌ها تبدیل ذات

ز آتش ار علمت یقین شد از سخن

پختگی جو در یقین منزل مکن

تا نسوزی نیست آن عَیْنُ الْیَقین

این یقین خواهی در آتش در نشین

گوش چون نافذ بود دیده شود

ورنه قُلْ در گوش پیچیده شود

این سخن پایان ندارد باز گرد

تا که شه با آن غلامانش چه کرد؟