Logo




 

بخش ۲۰ - امتحان کردن مصطفی علیه‌السلام عایشه را رضی الله عنها کی چه پنهان می‌شوی پنهان مشو که اعمی تو را نمی‌بیند تا پدید آید کی عایشه رضی الله عنها از ضمیر مصطفی علیه السلام واقف هست یا خود مقلد گفت ظاهرست

گفت پیغمبر برای امتحان

او نمی‌بیند تو را کم شو نهان

کرد اشارت عایشه با دست ها

او نبیند من همی‌بینم ورا

غیرت عقل است بر خوبی روح

پر ز تشبیهات و تمثیل این نصوح

با چنین پنهانی یی کین روح راست

عقل بر وی این چنین رشکین چراست

از که پنهان می‌کنی ای رشک‌خو

آنکه پوشیده ست نورش روی او

می‌رود بی‌روی‌پوش این آفتاب

فرط نور اوست رویش را نقاب

از که پنهان می‌کنی ای رشک‌ور

که آفتاب از وی نمی‌بیند اثر؟

رشک از آن افزون‌تر است اندر تنم

کز خودش خواهم که هم پنهان کنم

ز آتش رشک گران آهنگ من

با دو چشم و گوش خود در جنگ من

چون چنین رشکی گستت ای جان و دل

پس دهان بر بند و گفتن را بهل

ترسم ار خامش کنم آن آفتاب

از سوی دیگر بدراند حجاب

در خموشی گفت ما اظهر شود

که ز منع آن میل افزون‌تر شود

گر بغرد بحر غره‌ش کف شود

جوش احببت بان اعرف شود

حرف گفتن بستن آن روزن است

عین اظهار سخن پوشیدن است

بلبلانه نعره زن در روی گل

تا کنی مشغولشان از بوی گل

تا به قل مغشول گردد گوششان

سوی روی گل نپرد هوششان

پیش این خورشید کو بس روشنی است

در حقیقت هر دلیلی رهزنی است