Logo








 

غزل شمارهٔ ۴۹

با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنا

زان که تو آفتابی و بی‌تو بود فسردنا

خلق بر این بساط‌ها بر کف تو چو مهره‌ای

هم ز تو ماه گشتنا هم ز تو مهره بردنا

گفت دمم چه می‌دهی دم به تو من سپرده‌ام

من ز تو بی‌خبر نی‌ام در دم دم سپردنا

پیش به سجده می‌شدم پست خمیده چون شتر

خنده‌زنان گشاد لب گفت درازگردنا

بین که چه خواهی کردنا بین که چه خواهی کردنا

گردن دراز کرده‌ای پنبه بخواهی خوردنا