ای از کرم تو کار ما راست
هر جای که خرمیست ما راست
عاشق به جهان چه غصه دارد
تا جام شراب وصل برجاست
هر باد چغانهای گرفته
کو منتظر اشارت ماست
هر آب چو پرده دار گشته
اندر پس پرده طرفه بتهاست
هر بلبل مست بر نهالی
ماننده راح روح افزاست
بسیار مگو که وقت آش است
چون گرسنگی قوم شش تاست
< غزل شمارهٔ ۳۸۳
غزل شمارهٔ ۳۸۱ >