Logo








 

غزل شمارهٔ ۶۳۰

گر دیو و پری حارس با تیغ و سپر باشد

چون حکم خدا آید آن زیر و زبر باشد

بر هر چه امیدستت کی گیرد او دستت

بر شکل عصا آید وآن مار دوسر باشد

وآن غصه که می‌گویی آن چاره نکردم دی

هر چاره که پنداری آن نیز غرر باشد

خودکرده شمر آن را چه خیزد از آن سودا

اندر پی صد چون آن صد دام دگر باشد

آن چاره همی‌کردم آن مات نمی‌آمد

آن چاره لنگت را آخر چه اثر باشد

از مات تو قوتی کن یاقوت شو او را تو

تا او تو شوی تو او این حصن و مفر باشد