حکم البین بموتی و عمد
رضی الصد بحینی و قصد
فتح الدهر عیون حسد
فر آنی بفناکم و حسد
یهرق العشق دماء حقنت
لیس للعشق قریب و ولد
لکن الموت حیاه لکم
لکن الفقر غناء و رغد
سافروا فی سبل العشق معی
لا تخافن ضلالا و رصد
لا یهولنکم بعدکم
دونکم وفد وصال و مدد
فنسیم طرب اولهم
یهب السالک حولا و جلد
< غزل شمارهٔ ۱۰۱۵
غزل شمارهٔ ۱۰۱۳ >