بیا با تو مرا کارست امروز
مرا سودای گلزارست امروز
بیا دلدار من دلداریی کن
که روز لطف و ایثارست امروز
دل من جامهها را میدراند
که روز وصل دلدارست امروز
بخندان جان ما را از جمالی
که بر گلبرگ و گلنارست امروز
چرا جانها بر آن لب مست گشتند
که آن جا نقل بسیارست امروز
نوای طوطیان آفاق پر شد
که شکرها به خروارست امروز
< غزل شمارهٔ ۱۱۸۵
غزل شمارهٔ ۱۱۸۳ >