ای دل بیبهره از بهرام ترس
وز شهان در ساعت اکرام ترس
دانه شیرین بود اکرام شاه
دانه دیدی آن زمان از دام ترس
گرچه باران نعمت است از برق ترس
شاد ایامی تو از ایام ترس
لطف شاهان گرچه گستاخت کند
تو ز گستاخی ناهنگام ترس
چون بخندد شیر تو ایمن مباش
آن زمان از زخم خونآشام ترس
ای مگس دل با لب شکر مپیچ
چشم بادام است از بادام ترس
< غزل شمارهٔ ۱۲۱۰
غزل شمارهٔ ۱۲۰۸ >