نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که بجز تو کس ندارم
چه کمی درآید آخر به شرابخانه تو
اگر از شراب وصلت ببری ز سر خمارم
چو نیم سزای شادی ز خودم مدار بیغم
که در این میان همیشه غم توست غمگسارم
< غزل شمارهٔ ۱۶۲۸
غزل شمارهٔ ۱۶۲۶ >