خوش می گریزی هر طرف از حلقه ما نی مکن
ای ماه برهم می زنی عهد ثریا نی مکن
تو روز پرنور و لهب ما در پی تو همچو شب
هر جا که منزل می کنی آییم آن جا نی مکن
ای آفتابی در حمل باغ از تو پوشیده حلل
بی تو بماند از عمل در زخم سرما نی مکن
ای آفتابت دایهای ما در پیت چون سایهای
ای دایه بیالطاف تو ماندیم تنها نی مکن
< غزل شمارهٔ ۱۸۱۲
غزل شمارهٔ ۱۸۱۰ >