آن خوب را طلب کن اندر میان حوران
مشنو کسی که گوید آن فتنه را مشوران
در دل چو نقش بندد جان از طرب بخندد
صد گون شکر بجوشد از تلخی صبوران
از پرتوی که افتد در چشمها ز رویش
خارش چه افتد از وی در چشمهای کوران
< غزل شمارهٔ ۲۰۳۶
غزل شمارهٔ ۲۰۳۴ >