ای خواجه تو چه مرغی نامت چه چرا شایی
نی پری و نی چری ای مرغک حلوایی
مانند شترمرغی گویند بپر گویی
من اشترم و اشتر کی پرد ای طایی
چون نوبت بار آید گویی که نه من مرغم
کی بار کشد مرغی تکلیف چه فرمایی
نی بلبل خوش لحنی نی طوطی خوش رنگی
نی فاخته طوقی نی در چمن مایی
حق است سلیمان را در گردن هر مرغی
مرغان همه پریدند آن جا تو چه میپایی
< غزل شمارهٔ ۲۶۲۳
غزل شمارهٔ ۲۶۲۱ >