Logo




 

غزل شمارهٔ ۳۱۸۷

اتی‌النیروز مسرورالجنان

یحاکی لطفه لطف‌الجنان

بهار از پردهٔ غم جست بیرون

به کف بر، جامهای شادمانی

سقوا من نهره روض‌الامالی

خذوا من خمره کاس‌الامانی

هوا شد معتدل، هنگام آنست

که می سوری خوری و کام رانی

فللاشجار اصناف المعالی

وللانوار انواع‌المعانی

درین دفتر بسی رمزست موزون

چه باشد گر تو زین رمزی بدانی؟

لئن ضیعت عمرا قبل هذا

تدارک ما مضی فی‌ذاالزمان

مران از گوش صوت ارغنون

مده از دست جام ارغوانی

لتغدوا روحک فی کل یوم

باصوات المثالث والمسانی

ازین خوشتر بهاری، دیر یابی

فرو مگذار این را تا توانی