بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ | |
وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا (١)سوگند به بادها! که (ابرها را برمیانگیزند و به این سو و آن سو برابر فرمان یزدان میبرند و) به سرعت پراکنده میدارند. [[«الذَّارِیَاتِ»: جمع ذَارِیَة، بادهائی که ابرها را به حرکت درمیآورند و گرده گیاهان و چیزهای دیگر را اینجا و آنجا پراکنده میدارند. (نگا: کهف / 45). «ذَرْواً»: پراکندن. پخش کردن. واژه (ذرو) از صفات ویژه بادها است (نگا: أضواءالبیان) و به معنی اسم فاعل، یعنی (ذَارِیَة) است و در اصل چنین است: وَالْذَّارِیَاتِ ذَارِیَة (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن).]] | 51:1 |
فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا (٢)و سوگند به ابرهائی که بار سنگینی (از باران) را با خود برمیدارند! [[«الْحَامِلاتِ»: جمع حَامِلَة، ابرهائی که آبستن به آب و بردارندگان آن هستند. «وِقْراً»: بار سنگین. مراد ابرهای سنگین و متراکم است (نگا: اعراف / 57).]] | 51:2 |
فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا (٣)و سوگند به کشتیهائی که ساده و آسان (در آبهای رودخانهها و دریاها و اقیانوسها) روان و در حرکتند! [[«الْجَارِیَاتِ»: جمع جَارِیَة، کشتیها. (نگا: شوری / 32، رحمن / 24، حاقه / 11). «یُسْراً»: ساده و آسان. حال است و در تقدیر چنین است. فَالْجَارِیَاتِ فِی حَالِ کَوْنِهَا مُیَسَّرَةً مُسَخَّراً لَهَا الْبَحْرُ.]] | 51:3 |
فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا (٤)و سوگند به فرشتگانی که کارها را (میان خود برابر فرمان یزدان) تقسیم کردهاند! [[«الْمُقَسِّمَاتِ»: تقسیمکنندگان. مراد فرشتگان است که هر یک عهدهدار کاری از کارهای جهان هستند. رابطه ذاریات، حاملات، جاریات، و مقسمات در این است که تا بادها ابرها را به حرکت در نیاورند و آنها را بارور و تلقیح نسازند، آبی در میان نخواهد بود، و اگر آب نباشد، کشتیها از حرکت میایستند، و دنیای زندگان کره زمین هم نابود میشود، و هنگامی که جانداران و بویژه انسان بر کره زمین نباشند، کار فرشتگان راجع به انسان تعطیل میگردد (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن).]] | 51:4 |
إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ (٥)مسلّماً چیزی که بدان وعده داده میشوید و از آن ترسانیده میشوید، راست و قطعی است. [[«تُوعَدُونَ»: وعد و وعید داده میشوید.]] | 51:5 |
وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ (٦)و روز جزا، حتماً وقوع پیدا میکند و میآید. [[«الدِّینَ»: جزا و سزا. (نگا: فاتحه / 4، حجر / 35، شعراء / 82).]] | 51:6 |
وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ (٧)سوگند به آسمان! که دارای راهها است. [[«الْحُبُکِ»: جمع حَبیکَة، راهها. هموزن و هممعنی طرائق، جمع طَریقة است. مراد مسیرهای ستارگان و سیّارگان است.]] | 51:7 |
إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ (٨)(ای کفّار! هر لحظه) شما سخن و گفتار دیگری دارید. (گاه فرستادهی ما را مجنون، گاه شاعر، گاه ساحر، و ... مینامید). [[«قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ»: سخنان گوناگون و گفتارهای جوراجور.]] | 51:8 |
يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ (٩)کسانی (از ایمان به سزا و جزا) منحرف میشوند که (از مسیر دلیل عقل و منطق حقطلبی، به سبب پیروی از اهریمن و هوا و هوس) منحرف شده باشند. [[«یُؤْفَکُ»: بازگردانده میشود. بدور داشته میشود. «عَنْهُ»: از ایمان به سزا و جزا در قیامت. «مَنْ أُفِکَ»: هر کس که اهریمن و هواها و هوسها او را بازداشته باشد. «یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ»: این جمله بدان میماند که برای بیان شدت جنگ گفته شود: جنگ درگرفت و هر که کشته شد، کشته شد، و هر که نجات یافت، نجات یافت. یعنی: از ایمان به سزا و جزا بازگردانده میشود هرکه باز گردانده میشود.]] | 51:9 |
قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ (١٠)مرگ بر دروغگویان! [[«قُتِلَ»: نفرین و نابود باد! (نگا: عبس / 17). «الْخَرَّاصُونَ»: دروغگویان. کسانی که حرفهای بیپایه و بی سر و ته میزنند. کسانی که از روی گمان و تخمین سخن میگویند.]] | 51:10 |
الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ (١١)همان کسانی که در گرداب ضلالت و جهالت، غافل و سرگشتهاند (و راه بجائی نمیبرند). [[«غَمْرَةٍ»: گرداب. ورطه. مراد گرداب و ورطه غفلت و بیخبری و نادانی است. «سَاهُونَ»: جمع ساهی، غافل. دچار اشتباه. مراد غافل از ادلّه و براهین یقینی و قطعی است.]] | 51:11 |
يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ (١٢)(با تمسخر پیوسته) میپرسند: روز (حساب و کتاب و) سزا و جزا کی خواهد آمد؟ [[«أَیَّانَ»: کی؟ چه وقت؟ پرسش کفار هم جنبه استهزاء دارد و هم جنبه بعید به نظر رسیدن وقوع قیامت.]] | 51:12 |
يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ (١٣)آن روز، روزی است که ایشان روی آتش گداخته میشوند. [[«یُفْتَنُونَ»: ذوب و گداخته میشوند. عذاب میگردند. مراد تعذیب ایشان با دوزخ است.]] | 51:13 |
ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَٰذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ (١٤)(بدیشان گفته میشود:) بچشید عذاب خود را. این همان چیزی است که در فرا رسیدن آن شتاب میورزیدید. [[«فِتْنَتَکُمْ»: عذاب خود را.]] | 51:14 |
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ (١٥)پرهیزگاران در میان باغهای بهشت و چشمهساران خواهند بود. [[«إِنَّ الْمُتَّقِینَ ...»: (حجر / 45).]] | 51:15 |
آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَٰلِكَ مُحْسِنِينَ (١٦)دریافت میدارند چیزهائی را که پروردگارشان بدیشان مرحمت فرموده باشد. چرا که آنان پیش از آن (در سرای جهان) از زمرهی نیکوکاران بودهاند. [[«آخِذِینَ»: دریافتکنندگان و خوشنودشوندگان.]] | 51:16 |
كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ (١٧)آنان اندکی از شب میخفتند. [[«قَلِیلاً»: کمی، پاسی. مفعول فیه یا صفت ظرف یا مصدر محذوف است: زَمَاناً قَلِیلاً. یا هُجُوعاً قَلِیلاً. «مَا»: حرف زائد و برای تأکید قلّت است؛ یا این که مصدریه و فاعل (قَلِیلاً) است. «یَهْجَعُونَ»: میخوابیدند. میخفتند. از مصدر هُجُوع. آیه اشاره به عظمت سربرداشتن از خواب گرم و بستر نرم، و سر نهادن بر آستانه آفریدگار در دل شبها، و برداشتن دست دعا به درگاه خدا است.]] | 51:17 |
وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ (١٨)و در سحرگاهان درخواست آمرزش میکردند. [[«بِالأسْحَارِ»: در بامدادان. در سحرگاهان. یعنی تنها پاسی از شب میخوابیدند و در آخر شب هم طلب مغفرت میکردند.]] | 51:18 |
وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ (١٩)در اموال و دارائیشان حقی و سهمی (جز زکات) برای گدایان و بینوایان تهیدست بود. [[«السَّآئِلِ»: گدا. فقیری که طلب صدقه و احسان میکند. «الَْمُحْرُومِ»: بیچیز. مراد فقیری است که روی گدائی را ندارد و درخواست چیزی از مردم نمیکند.]] | 51:19 |
وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ (٢٠)در زمین دلائل و نشانههای فراوانی است برای کسانی که میخواهند به یقین برسند (و از روی دلیل خدای را بشناسند و آثار قدرت او را ببینند). [[«آیَاتٌ»: دلائل روشن. نشانههای آشکار. «لِلْمُوقِنِینَ»: برای افرادی که خواهان یقین هستند. کسانی که اهل یقین هستند.]] | 51:20 |
وَفِي أَنْفُسِكُمْ ۚ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (٢١)و در خودِ وجود شما (انسانها، نشانههای روشن و دلائل متقن برای شناخت خدا و پی بردن به قدرت او) است. مگر نمیبینید؟ [[«فِی أَنفُسِکُمْ»: دستگاههائی که در بدن انسان است، مانند: قلب، کلیه، ریه، دهها هزار کیلومتر رگهای درشت و باریک، ده میلیون میلیارد سلول، حواسی همچون بینائی و شنوائی و ... هر یک آیتی از عظمت است. «أَفَلا تُبْصِرُونَ؟»: مگر غافل شدهاید و نمیبینید؟ (نگا: قصص / 72، زخرف / 51).]] | 51:21 |
وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ (٢٢)در آسمان، روزی شما است و نیز چیزهائی که بدان وعد و وعید داده میشوید. [[«رِزْقُکُمْ»: (نگا: هود / 6). «مَا تُوعَدُونَ»: آنچه به آن وعده داده میشوید و آنچه از آن بیم داده میشوید. اشاره به هرگونه خیر و برکت یا بلا و عذابی است که خدا به انسانها مژده داده، و یا انسانها را از آن ترسانده است، از جمله بهشت (نگا: نجم / 15).]] | 51:22 |
فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ (٢٣)به خدای آسمان و زمین سوگند که این (مطلب، یعنی وقوع رستاخیز، حساب و کتاب، جزا و سزا، بهشت برای دینداران، و دوزخ برای بیدینان) حق است، درست همان گونه که شما سخن میگوئید (و سخن گفتن کاملاً برایتان محسوس است و دربارهی آن شکّ و تردیدی ندارید). [[«مِثْلَ مَآ أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ»: مراد این است که وقوع رستاخیز و وجود بهشت و دوزخ و سعادت و شقاوت در آخرت، محقق و بدور از شک و گمان است، بدان گونه که سخن گفتن خودتان برایتان محسوس است و واقعیت دارد و درباره آن شک و تردید ندارید.]] | 51:23 |
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ (٢٤)آیا خبر مهمانهای بزرگوار ابراهیم به تو رسیده است؟ [[«ضَیْفِ»: مهمانها. این واژه برای مفرد و مثنی و جمع و مذکر و مؤنث بکار میرود (نگا: حجر / 51 و 68، هود / 78). مراد فرشتگانی است که به صورت انسان به پیش حضرت ابراهیم آمدند. «الْمُکْرَمِینَ»: بزرگواران.]] | 51:24 |
إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا ۖ قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (٢٥)در آن زمانی که بر او وارد شدند و گفتند: سلام (بر تو!) گفت: سلام بر شما! (شما مهمانان، برایم) مردمان ناآشنا و ناشناسی هستید. [[«مُنکِرُونَ»: افراد ناآشنا و ناشناس (نگا: حجر / 62).]] | 51:25 |
فَرَاغَ إِلَىٰ أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ (٢٦)به دنبال آن، پنهانی به سوی خانوادهی خود رفت، و گوسالهی فربهای را (که بریان کرده بودند، برای ایشان) آورد. [[«رَاغَ»: پنهانی و یواشکی رفت (نگا: صافات / 91 و 93). «عِجْلٍ»: گوساله. «سَمِینٍ»: چاق و فربه.]] | 51:26 |
فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ (٢٧)و آن را نزدیک ایشان گذارد. (ولی با تعجّب دید دست به سوی غذا نمیبرند و از آن چیزی نمیخورند!) گفت: آیا نمیخورید؟! [[«أَلا تَأْکُلُونَ؟!»: مگر نمیخورید؟! چرا نمیخورید؟!]] | 51:27 |
فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً ۖ قَالُوا لَا تَخَفْ ۖ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ (٢٨)(هنگامی که دید دست به سوی غذا نمیبرند) در دل از ایشان احساس ترس و وحشت کرد. گفتند: مترس! سپس او را به تولّد پسری دانا و آگاه بشارت دادند. [[«أَوْجَسَ»: احساس ترس کرد. خوف و هراس به دلش راه یافت. البته حضرت ابراهیم این ترس و خوف را بدیشان میگوید (نگا: حجر / 52). علت خوف ابراهیم این بوده که برابر عرف آن زمان، اگر مهمان غذای مهماندار را نمیخورد، نشانه این بود که برای دشمنی و کار خطرناکی آمده است (نگا: هود / 69 و 70). «غُلامٍ»: پسر. مراد حضرت اسحاق است.]] | 51:28 |
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ (٢٩)همسرش جلو آمد، در حالی که (از تعجّب) فریاد میکشید و به صورت خود میزد و میگفت: من پیرزنی نازا هستم (مگر میشود در این سنّ و سال بزایم و فرزندی به دنیا بیاورم؟!). [[«صَرَّةٍ»: فریاد. واویلا (نگا: هود / 72). «صَکَّتْ»: سیلی زد. چک زد. «عَجُوزٌ عَقِیمٌ»: (نگا: هود / 72).]] | 51:29 |
قَالُوا كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ ۖ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (٣٠)فرشتگان گفتند: همان گونه خواهد بود که گفتیم. پروردگارت دستور فرموده است (و قطعاً چنین خواهد شد). او (کارهایش) دارای حکمت، و آگاه (از هر چیز) است. [[«کَذلِکِ»: همان گونه خواهد شد که گفتیم. جار و مجرور است و در موضع نصب است و صفت مصدر محذوفی است و تقدیر چنین است: قَوْلاً مِّثْلَ ذلِکَ الَّذِی قُلْنَا.]] | 51:30 |
قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (٣١)ابراهیم گفت: ای فرستادگان! (بعد از مژده، مأموریّت شما چیست و) چه کار مهمّیدارید؟ [[«خَطْبُ»: کار مهم (نگا: طه / 95، حجر / 57، قصص / 23، یوسف / 51).]] | 51:31 |
قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَىٰ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (٣٢)گفتند: ما به سوی مردمان بزهکاری فرستاده شدهایم. [[«قَوْمٍ مُّجْرِمِینَ»: قوم لوط است.]] | 51:32 |
لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِنْ طِينٍ (٣٣)تا بارانی از سنگ گِلی برآنان ببارانیم. [[«حِجَارَةِ مِّن طِینٍ»: سنگی از گِل. همان چیزی است که در (هود / 82، حجر / 74) با واژه (سِجّیل= سنگ گِل) بیان شده است و کیفیّت آن بر ما معلوم نیست.]] | 51:33 |
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ (٣٤)این سنگها، از جانب پروردگارت، برای اسرافکاران (در فسق و فجور) نشاندار شده بود. [[«مُسَوَّمَةً»: دارای علامت و نشانه، نشاندار (نگا: آلعمران / 14، هود / 83).]] | 51:34 |
فَأَخْرَجْنَا مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (٣٥)ما تمام مؤمنانی را که در شهرهای قوم لوط زندگی میکردند (قبل از نزول بلا از شهرها) بیرون بردیم. [[«فِیهَا»: در شهرهای قوم لوط. مرجع ضمیر حذف شده و براثر شهرت از سیاق کلام پیدا است. همچون (ارض) در (فاطر / 45). «الْمُؤْمِنِینَ»: کسانی که ایمان داشته باشند، و آن عقائد است.]] | 51:35 |
فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (٣٦)در آن مناطق جز یک خانوادهی مسلمان (راستین) نیافتیم. [[«بَیْتٍ»: اهل یک خانواده یا خاندان. مراد خانواده یا خاندان لوط (ع) است. «الْمُسْلِمِینَ»: کسانی که اسلام داشته باشند، و آن اعمال است، از قبیل: نماز و روزه. مراد از این خانواده و یا خاندان، کسانی است که ایمان و اسلام را یکجا در خود گرد آورده و در گفتار و کردار فرمانبردار آفریدگار بودهاند.]] | 51:36 |
وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ (٣٧)در آن سرزمین نشانهای (دالّ بر هلاک کفّار) برای کسانی برجای گذاشتیم که از عذاب دردناک (دنیوی و اخروی خدا) میترسند. [[«تَرَکْنَا»: باقی گذاشتیم. «آیَةً»: اثر و نشانهای که به وسیله آن، خداپرستان در آینده پند و عبرت بگیرند.]] | 51:37 |
وَفِي مُوسَىٰ إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ (٣٨)در (داستان زندگی) موسی نیز پند و عبرت وجود دارد. آنگاه که او را مجهّز به نیروی آشکاری (از معجزات که عصا و ید بیضا بود) به سوی فرعون فرستادیم. [[«سُلْطَانٍ مُّبِینٍ»: قدرت آشکار. مراد معجزات موسی (ع) است، از قبیل عصا و ید بیضاء (نگا: هود / 96، مؤمنون / 45، غافر / 23).]] | 51:38 |
فَتَوَلَّىٰ بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (٣٩)او همراه با نیروهای (نظامی و انتظامی) خود از (پیام حق و از ایمان به) موسی رویگردان شد و گفت: او جادوگر یا دیوانه است. [[«بِرُکْنِهِ»: اگر حرف (ب) باء مصاحبت باشد، معنی چنین است: فرعون و هم ارکان حکومت و لشکریانش از فرمان خدا و اطاعت از موسی رویگردان شدند. اگر باء سببیه باشد، معنی چنین است: او به سبب تکیه بر ارکان حکومت و لشکریانش از فرمان خدا، رویگردان شد. یا این که او با تمام وجود متکبرانه روی برتافت. اگر حرف تعدیه باشد، معنی چنین است: او هم خودش از فرمان خدا روی برتافت و هم ارکان حکومت و لشکریان خود را از حق منحرف ساخت. «رُکْنٍ»: جانب، مراد ارکان بدن، یعنی تمام وجود است. تکیهگاه مادی، از قبیل لشکر و سپاه و اموال و اولاد.]] | 51:39 |
فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ (٤٠)ما او را و لشکریانش را گرفتار کردیم و به دریایشان انداختیم، و او سزاوار سرزنش بود (و لذا تاریخ، نام ننگین و رفتار و کردار شرمآورش را همیشه به خاطر خواهد داشت). [[«فَأَخَذْنَاهُ وَ جُنُودَهُ ...»: (نگا: قصص / 40). «مُلِیمٌ»: مستحق لومه و سزاوار سرزنش. کسی که کاری کند که به سبب آن درخور ملامت باشد (نگا: صافات / 142).]] | 51:40 |
وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ (٤١)در سرگذشت قوم عاد نیز پند و عبرتی است. بدانگاه که تندباد بیخیر و برکتی (که مرگ و نابودی ایشان را به همراه داشت) به سوی ایشان وزان کردیم. [[«الرِّیحَ الْعَقِیمَ»: باد نازا و بیباران. باد بیفایده و بیبرکت. مراد بادی است که خیر و خوبی به همراه ندارد، و بلکه هلاک و نابودی با خود میآرد (نگا: احقاف / 24 و 25).]] | 51:41 |
مَا تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ (٤٢)به هر چیزی که برمیخورد بر جایش نمیگذاشت، مگر این که همچون استخوانهای پوسیده و پودرشدهاش میکرد. [[«مَا تَذَرُ»: رها نمیکرد. برجا نمیگذاشت. ترک نمیگفت. «الرَّمِیمِ»: استخوان پوسیده و متلاشی شده (نگا: یس / 78).]] | 51:42 |
وَفِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّىٰ حِينٍ (٤٣)در سرگذشت قوم ثمود نیز پند و عبرت است. بدان هنگام که بدیشان گفته شد: مدّت کوتاهی از زندگی تمتّع برگیرید و بهره ببرید. [[«حَتّی حِینٍ»: تا مدت ناچیزی. تا زمان کوتاهی. مراد تا پایان عمر و فرارسیدن مرگ است. یا مراد سه روز مذکور در (هود / 65) میباشد (نگا: زاد المسیر).]] | 51:43 |
فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنْظُرُونَ (٤٤)آنان از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و صاعقه ایشان را فرا گرفت و آنان خیره خیره بدان نگاه میکردند (و نابودی خویش را میدیدند و قدرتی بر دفاع از خویشتن نداشتند!). [[«عَتَوْا»: سرکشی کردند. از پذیرش فرمان سرباز زدند (نگا: فرقان / 21). «وَ هُمْ یَنظُرُونَ»: در حالی که ایشان صاعقه را مینگریستند که دارد ایشان را هلاک میسازد.]] | 51:44 |
فَمَا اسْتَطَاعُوا مِنْ قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنْتَصِرِينَ (٤٥)آنان (چنان نقش زمین شدند که) نتوانستند برخیزند و نتوانستند (از کسی یاری بطلبند و) خویشتن را کمک کنند. [[«مُنتَصِرِینَ»: یاریدهندگان. کمککنندگان.]] | 51:45 |
وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ ۖ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ (٤٦)پیش از آنان، ما قوم نوح را هلاک ساخته بودیم. چرا که ایشان قوم فاسقی بوده و (با انجام کفر و معاصی) از فرمان خدا خارج شده بودند. [[«کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ»: (نگا: نمل / 12، زخرف / 54).]] | 51:46 |
وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ (٤٧)ما آسمان را با قدرت بنا ساختهایم و همواره آن را وسعت میبخشیم. [[«أَیْدٍ»: قدرت و قوت (نگا: ص / 17). در رسمالخط قرآنی با دو یاء نوشته شده است. «لَمُوسِعُونَ»: جمع مُوسِع، دارای قدرت و توانائی. گسترشدهنده. «إِنَّا لَمُوسِعُونَ»: این بخش از آیه، اشاره به نظریه گسترش جهان دارد. علم امروز ثابت کرده است که نه تنها کره زمین، بر اثر مواد آسمانی تدریجاً فربه و سنگینتر میشود، بلکه آسمانها نیز در حال گسترش هستند. ستارگانی که در یک کهکشان قرار دارند، به سرعت از مرکز کهکشان دور میشوند، و میلیاردها کهکشان در فضای جهان از یکدیگر دور میگردند، و بالاخره جهان پیوسته در حال انبساط و توسعه است. حتی دانشمندان میگویند: تمام کرات آسمانی و کهکشانها در آغاز در مرکز واحدی جمع بوده - با وزن مخصوص فوقالعاده سنگین - سپس انفجار عظیم و بسیار وحشتناکی در آن رخ داده، و به دنبال آن، اجزای جهان متلاشی شده، و به صورت کرات درآمده است، و به سرعت در حال عقبنشینی و توسعه است (نگا: المنتخب. نمونه).]] | 51:47 |
وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ (٤٨)و زمین را پهن کردهایم (و برای زندگی مردمان آماده ساختهایم) و چه آمادهکنندگان خوبی بودهایم! [[«فَرَشْنَاهَا»: زمین را پهن کردهایم. «الْمَاهِدُونَ»: جمع ماهِد، آماده سازنده. خدای مهربان زمین را برای زندگی مردمان همچون گهواره آماده فرموده است و چنانکه باید برای آسایش ایشان فراهم آورده است (نگا: طه / 53، زخرف / 10).]] | 51:48 |
وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (٤٩)ما از هر چیز جفتی را آفریدهایم، تا این که شما (عظمت آفریدگار را) یاد کنید. [[«زَوْجَیْنِ»: یک جفت نر و ماده در جهان جانداران و گیاهان و جمادات و غیره (نگا: شعراء / 7، یس / 36، زخرف / 12، طه / 53).]] | 51:49 |
فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ ۖ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ (٥٠)به سوی (عبادت) خدا بشتابید. من بیمدهندهی آشکاری از سوی او برای شما هستم (و پیغمبری من با دلائل و معجزات، برای شما روشن است). [[«فِرُّوا»: بگریزید. مراد گریختن از کفر و بتپرستی، به سوی خداشناسی و یکتاپرستی، و از گناهان و سیئات، به سوی عبادات و حسنات است. خلاصه گریز از موجبات عذاب و شقاوت، به سوی موجبات نعمت و سعادت. «مُبِینٌ»: آشکار. یعنی پیغمبری من با دلائل و معجزات، روشن است، و برای شما ناشناخته نیست.]] | 51:50 |
وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۖ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ (٥١)با خدا، معبود دیگری را انباز مسازید. من بیمدهنده و بیانگر (عاقبت وحشتناک شرک و بتپرستی) از سوی خدا برای شما میباشم. [[«مُبِینٌ»: بیانگر. یعنی عاقبت دردناک بتپرستی و شرک را برایتان بیان میدارم و کژراهه شقاوت را از شاهراه سعادت برایتان جدا میسازم.]] | 51:51 |
كَذَٰلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (٥٢)همین گونه (که اینان شما را تکذیب میدارند) هیچ پیغمبری به سوی مردمان پیش از ایشان نرفته است، مگر این که گفتهاند: او جادوگر یا دیوانه است. [[«کَذلِکَ»: بهمین صورت. کار به همین منوال است. خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است: أَلأََمْرُ کَذلِکَ.]] | 51:52 |
أَتَوَاصَوْا بِهِ ۚ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ (٥٣)مگر همدیگر را (به گفتن چنین سخنی) سفارش کردهاند؟! نه، بلکه آنان مردمان طغیانگریند (و عامل وحدت عمل ایشان همان روحیّهی واحد خبیث طغیانگریشان است). [[«أَ تَوَاصَوْا بِهِ»: همزه استفهام برای تعجب است و مراد این است که ای مردم! مایه تعجب است که بیدینان انگار یکدیگر را به تکذیب انبیاء سفارش کردهاند.]] | 51:53 |
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ (٥٤)از ستیزهی با آنان روی بگردان، چون تو سرزنش نمیگردی (که چرا ایشان ایمان نمیآورند). [[«تَوَلَّ عَنْهُمْ»: از ستیزه با آنان روی بگردان، چرا که ایشان متکبر و ستیزهجویند «مَلُومٍ»: لومه شده. سزاوار سرزنش.]] | 51:54 |
وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ (٥٥)پند و اندرز بده، چرا که پند و اندرز به مؤمنان سود میرساند (و کاری میکند که خدا را فراموش نکنند، و پیوسته بر ایمان و یقینشان بیفزایند). [[«الذِّکْری»: موعظه حسنه. پند و اندرزی که انسان را به یاد خدا میاندازد و موجب تقویت ایمان و افزایش تقوا میگردد.]] | 51:55 |
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (٥٦)من پریها و انسانها را جز برای پرستش خود نیافریدهام. [[«لِیَعْبُدُونِ»: تا مرا پرستش و بندگی کنند (نگا: بینه / 5).]] | 51:56 |
مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ (٥٧)من از آنان نه درخواست هیچ گونه رزق و روزی میکنم، و نه میخواهم که مرا خوراک دهند. [[«مَآ أُرِیدُ مِنْهُمْ ...»: من بینیاز از جهانیانم و روزیده ایشانم؛ نه روزیخوار آنان.]] | 51:57 |
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ (٥٨)تنها خدا روزیرسان و صاحب قدرت و نیرومند است و بس. [[«ذُوالْقُوَّةِ»: دارای نیرو. «الْمَتِینُ»: دارای نیروی فراوان. تأکید (ذُوالْقُوَّةِ) است.]] | 51:58 |
فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوبًا مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ (٥٩)کسانی که ستم میکنند، سهم بزرگی از عذاب دارند، همانند سهم بزرگ یارانشان (از اقوام ستمگر پیشین!). بنابراین، از من به شتاب وقوع عذاب را مخواهید. [[«ذَنُوباً»: سطل بزرگ، دلوهای بزرگی که دنباله دارند. «فَلا یَسْتَعْجِلُونِ»: (نگا: انبیاء / 37).]] | 51:59 |
فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (٦٠)واویلا بر کافران! از دست آن روزی که ایشان بدان وعده داده میشوند. [[«فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ...»: (نگا: ابراهیم / 2، مریم / 37، ص / 27، زخرف / 65).]] | 51:60 |